می روم تا برسم تا برسم تا ...دریا
تا دلم را ببرد وقت تماشا دریا
پیش از این درد مرا هیچ نمی فهمیدند
می روم تا که بگویم پس از این با دریا
می روم تا برسم تا لب ساحل ... ساحل
تا صدایش بزنم باز که دریا ... دریا
دست من را ، سبد خواهش من را پر کن
خالی از هر چه ، نمی دانم و اما ... دریا
او که در آینه می گردد و می گرید کیست ؟
او که از عشق نترسید منم یا دریا ؟!
دل به دریا بزنم یا نزنم می دانم
با خودش می برد آخر ، دل من را دریا
( ؟ ؟ ؟ )
ببین تمام من شدی
اوج صدای من شدی
بت منی، شکستمت
وقتی خدای من شدی
ببین به یک نگاه تو
تمام من خراب شد
چه کردی با سراب من
که قطره قطره آب شد